دانلود رمان غروب خورشید با فرمت پی دی اف ، اندروید و ایفون
خلاصه :
رمان درباره دختری است به نام خورشید که تن به ازدواجی عاشقانه میدهد. خورشید نمیداند چه مسیرهایی جز عشق در آن قرار دارد. زندگیاش با عشق شروع میشود. عشقی که شعله آن دیگران را میسوزاند.
اما کم کم پای عاشقهای دیگر به زندگیشان باز میشود و زندگی خورشید را زیر بار تهدید و اذیت قرار میدهند. فکر میکنید دلیل اینها عشق است. گاهی انسان نیاز به کمک و یا همدردی دارد، اما خورشید از این همه چیز محروم ماند و به تنهایی با کوله باری از غم و غصه و عشق نافرجام به دنبال راهی برای حل این مشکلات است.
قسمتی از متن رمان :
مامان رفت سمت در و منم همراهش رفتم. اول یه خانم مسنی که خیلی شیک پوش بود اومد داخل با مامان با عشوه روبوسی کرد. یه خانم سفید دارای قد متوسط باچشمهای سبز. اومد سمتم روبوسی کرد که اصلا روبوسی نمیکرد بهتر بود این داشت هوا رو بوس میکرد. یه سلام آرومی زیرلب گفت.
من-سلام خوش اومدید.
لبخند ملیحی زد و وارد شد
و بعدش یه مرد وارد شد. این هم حتما پدرشه. مرد قدبلند که روی صورتش ته ریش داشت.
و موهاش جو گندمی بود با چشمای سبز اول به مامان باخوشرویی سلام کرد وبعدش رسید به من
-سلام دخترم
من-سلام خوش اومدید بفرمایید داخل
-زنده باشی... و رفت داخل
تا اونجایی که مامان میگفت اسم پسره آریا ارجمند بود..
نوبت رسید به آریا... به چیزی که دیدم شک کردم... چشمام چهارتا شده بود.. وای خدا اینکه همون پسر مغروره صبحی بود. دیدم که میگفت باید برم خاستگاری پس نگو... اونم تعجب کرده بود. رومو ازش گرفتم و سرمو انداختم پایین. بامامان به گرمی سلام کرد و رسید به من. یه دسته گل رز حاوی از رز های قرمز، رو دستم داد به همراه جعبه ی شیرینی. اومم چه قشنگ من عاشق گل رزم
آریا-سلام
من-سلام خوش اومدید.. و رفت سمت بقیه ومامانم هم دنبالشون رفت. به رفتنش نگاه کردم...
دانلود رمان برای موبایل و کامپیوتر با فرمت pdf
دانلود رمان برای ایفون با فرمت epub
دانلود رمان برای موبایل و تبلت با فرمت apk
.توجه: لطفا در صورتی که این رمان دارای محتوای غیر اخلاقی بوده و یا شما صاحب این اثر بوده و از پخش آن رضایت ندارید، لطفا از طریق کامنت همین پست ما رو مطلع کنید. با تشکر
کلمات کلیدی: دانلود pdf رمان غروب خورشید، دانلود رمان غروب خورشید، رمان عاشقانه، رمان اجتماعی، دانلود رمان عاشقانه، رمان غروب خورشید،
آخ خورشید جانم دوست دارم چقدر سختی کشیدی امیدوارم داستانت الکی باشه وگرنه منم با تو داغون میشدم خیییلی سخته من وقتی رمانت رو خوندم شدم مثل خودت با هیچکس نمیتونستم حرف بزنم خورشید عزیزم تو غروب کردی و غروب تو باعث شد سختی بکشی تو یه دختر شاد بودی ولی وقتی از دست سپهر فرار کردی و آریا پیدات کرد دیگه نباید برمیگشتی باید با بچه و شوهرت زندگی میکردی میدونم دوری خانوادت برات سخت بود ولی اونا هم گه گاهی بهت سر میزدن وبهانه ای برای اونا بود که بیان مسافرت ای کاش غروب تو خوش تموم میشد عزیز دل خواهر
تمام حقوق محتوا و فایل ها و تصاویر برای این سایت محفوظ است . قالب طراحی شده توسط قالب بلاگ بیان