خلاصه :
توی یکی از همین برجای بلند و سر به فلک کشیده شهر پر ازدود و آلودگی شهر تهران مردی زندگی میکنه که سالهاست تاری از تنهایی به دور خودش تنیده و تموم زندگیش توی کارش خلاصه شده.
این مرد تنها، یه مرد بی معاشرته که به اجبار پدرش پا تو محله ای میذاره که براش یه دنیای ناشناخته ست.
یه دنیا با آدم های جور واجور و رنگارنگ که هیچ کدومشون شبیه به اون نیستن.
تو این محله ودنیای ناشناخته دختری رو میبینه که کاملا نقطه مقابلشه.
اما با وجود تموم تفاوت ها و تناقض ها مرد بی معاشرت قصه دل میبازه و پا به یک مثلت بزرگی به نام عشق میذاره که زندگیش رو دگرگون میکنه.باید دید عاشق بی معاشرت ما میتونه قلب این دختر رو که سالهاست برای مرد دیگه ای می تپه رو بلرزونه یانه.
باید دید مرد بدلی قصه ما که سفت و سخت سعی در پنهان کردن هویت واقعیش از دختر داستان و خیلیای دیگه داره، میتونه تو این مثلث پیروز بشه یا…
موضوع رمان : اجتماعی ، عاشقانه
نویسنده : فاطمه زایریتعداد صفحات : 351
تمام حقوق محتوا و فایل ها و تصاویر برای این سایت محفوظ است . قالب طراحی شده توسط قالب بلاگ بیان