خلاصه :
گاهی وقتا اون چیزایی رو از دست می دیم که همیشه کنارمون بوده…. و گاهی هم ساده ساده خودمونو درگیر چیزایی می کنیم که اصلا ارزششو ندارن و بود و نبودشون توی زندگی به چشم نمیان . و چه خوب بود که قبل از نابود شدنمون توی گرداب زندگی می فهمیدیم که داریم چیا رو از دست می دیم و چه چیزایی را به جاش به دست می یاریم…
نام رمان : عبور از غبار
نویسنده : نیلا
ژانر : عاشقانه
تعداد صفحات : 2668
قسمتی از رمان :
.بدنم قرمز قرمز شده بود و به شدت می سوخت…اما خالی نمی شد از حرفهای تحقیر امیز هومن.
دلم می خواست پاک کنم هر جایی از بدنم رو که بهش دست زده بود…حالم از یاد آوری بوی بندش داشت بهم می خورد…حتی چند باری هم عق زدم..
انقدر با شدت لیف رو همه جای بدنم می کشیدم که لحظه ای از خستگی و بی طاقتی کف حموم افتادم…
تمام فضای حموم رو بخار گرفته بود…لیف رو که از دستم افتاده یبود رو دوباره برداشتم و دوباره همه جای بدنم کشیدم..اما بی فایده بود..بوی بدنش تو بینیم بود انگار که همین الانم کنارم حضور داشت..
که خل شدم و بلند جیغ کشیدم:
-گمشو کثافت…بهم دست زن…نجاست از سر و روت می باره بی شرف نامرد
بلند زدم زیر گریه …لیفو ول کردم و با سر انگشتام به جون گردن و سینه ام افتادم اونقدر که ناخونام روی سینه و گردنم خراش ایجاد کردن..روی بازوها و دستام هم کشیدم ..شدت اب گرم رو بیشتر کردم
انگشتای دست چپم رو توی موهام فرو بردم و کشیدمشون…می خواستم تک تک موهامو بکنم…که واقعا بی حال شدم و نشسته روی
دانلود رمان برای موبایل و کامپیوتر با فرمت PDF
دانلود رمان برای موبایل و تبلت با فرمت apk
دانلود رمان برای ایفون با فرمت epub
.توجه: لطفا در صورتی که این رمان دارای محتوای غیر اخلاقی بوده و یا شما صاحب این اثر بوده و از پخش آن رضایت ندارید، لطفا از طریق کامنت همین پست ما رو مطلع کنید. با تشکر
تمام حقوق محتوا و فایل ها و تصاویر برای این سایت محفوظ است . قالب طراحی شده توسط قالب بلاگ بیان