خلاصه :
سالها پیش، وقتی هنوز چشم به دنیا باز نکرده بودم حوادثی رخ داد که تاثیرش را مستقیم روی زندگی من و تو گذاشت.
شاید هیچ کس تصورش را هم نمی کرد یک عشق آتشین در گذشته باعث یک عشق آتشین دیگر در آینده شود.
اما به خاطر زهری که گذشتگان از عشق چشیدند عشق ما نیز باید طعم زهر به خودش بگیرد.
باید تقاص پس بدهیم، هم من هم تو، تقاص گناهی که نکردیم…
قسمتی از متن رمان :
با سر و صدایی که از بیرون می اومد به زور چشمام رو باز کردم.
آفتاب از پنجره های بلند و سلطنتی اتاقم روی فرش های ابریشمی پهن شده بود.
از تخت خواب بزرگ یک نفر و نیمه ام، پایین اومدم.
و حریری رو که مثل پرده از بالای تخت آویزون شده بود و دور تا دور تختم رو می گرفت مرتب کردم.
با دیدن تابلوی قشنگم که به دیوار بالای تخت بود لبخندی زدم و سلام نظامی دادم.
کار هر روزم بود.
قبل از خواب به تابلوم شب بخیر می گفتم و صبح ها بهش سلام می کردم.
دمپایی راحتیمو پا کردم و شنل نازکی روی لباس خوابم پوشیدم.
چون اصلاً حال لباس عوض کردن نداشتم.
جلوی آینه وایسادم و به خودم خیره شدم…
دانلود رمان برای اندروید با فرمت apk
دانلود رمان برای ایفون با فرمت epub
دانلود رمان برای موبایل و کامپیوتر با فرمت pdf
.توجه: لطفا در صورتی که این رمان دارای محتوای غیر اخلاقی بوده و یا شما صاحب این اثر بوده و از پخش آن رضایت ندارید، لطفا از طریق کامنت همین پست ما رو مطلع کنید. با تشکر
تمام حقوق محتوا و فایل ها و تصاویر برای این سایت محفوظ است . قالب طراحی شده توسط قالب بلاگ بیان