خلاصه داستان:
آری! نام من شیطونک است.
شیطونکی عاشق دل داده ی یک شکست خورده.
یک مرد مغرور، غروری شکست ناپذیر.
جدالی بین منو او، جدال عاشقانه، جدالی زیبا.
اما آخر هر جدال خوش نیست.
چی میشود بین منو او؟ خوش بخت خواهیم شد یا خیر؟ نمیدانم…
موضوع رمان: طنز ، عاشقانه ، کلکلی ، غمگین
نویسنده رمان: بیتا منصوری
تعداد صفحات رمان: ۵۱۶ صفحه
قسمتی از رمان مای نیم ایز شیطونک
دورهم نشسته بودیم و به هم نگاه میکردیم که ارتان شیطون گفت: انشا هفته.
نقششو فهمیدمو گفتم: جوووون انشا حالا موضوع چی هست؟
-موضوع این جلسه شب جمعه.
همه با بهت گفتیم: شب جمعه؟؟!
چشمک زد و گفت: منحرفا برای شما نه برای ننه باباتون.
بیخیال یه چیپس برداشتم و گفتم: سوال داره خب با بوس ماچ گذشت.همه زدن زیر خنده ارتان گفت: خب عزیزم برای ما هم همین گونه گذشت اما علم پیشرفته کرده من با فیلم می خوام انشا رو.
همه با چشمای از حدقه زده بیرون نگاهش کردیم که گفت: چیه خب؟
شما از جنبه ی آموزشیش نگاه کن.
زدیم زیر خنده که من گفتم: من پایه ام.
تا من این حرفو زدم دخترا هم موافقت کردن پسرا هم که هیچی.
ارتان گفت: فردا شب میریم ویلای آقابزرگ تو روستا مثلا برای سوار کاری ولی میریم فیلما رو ببینیم.
گفتم: قبول ولی بعضی قسمت ها رو سانسور کنید.
ارتان: نه بابا میگم آموزشی دیوونه.
با پرخاش گفتم: دیگه پرو نشوهااااا
-چشم چشم غزل.
-حالا سر چی؟
تندی گفتم: هرکس نتونست باید ما رو ببره شام و تمام، همه موافقت کردن.
یواش یواش همه رفتن عرفان یه دوربین حرفه ای داشت که بین وسایل زوم…
دنلود رمان برای موبایل و کامپیوتر با فرمت pdf
.توجه: لطفا در صورتی که این رمان دارای محتوای غیر اخلاقی بوده و یا شما صاحب این اثر بوده و از پخش آن رضایت ندارید، لطفا از طریق کامنت همین پست ما رو مطلع کنید. با تشکر
تمام حقوق محتوا و فایل ها و تصاویر برای این سایت محفوظ است . قالب طراحی شده توسط قالب بلاگ بیان