خلاصه داستان:
سیگار شکالتی روایتگره داستان یه مرده.
یک مرد خسته و تنها. بریده از همه و چنگ انداخته به دنیا برای نجات خودش از هر سقوطی.
نه تنها خودش که هر کس دیگه ای که شاید مبتلا بشن به دردی که اون کشیده و چشیده.
با سلول به سلول تنش. با ذره ذره و قطره قطره خونش.
می خواد ریسمانی باشه برای بالا کشیدن هر کسی که تو قعر چاه تنهایی و ضلالت فرو می ره.
حتی اگه باعث بشه خودش سقوط کنه…
قسمتی از رمان سیگار شکلاتی
-اوففف دستت درد نکنه داداش شهراد. حال دادی خفن.
شهراد پوزخند زد، از لب تخت بلند شد.
دستمالی که مخصوص پاک کردن دستاش بود رو از توی کیفش بیرون کشید و انگشتای بلند اما پینه بسته اش رو یکی یکی روی دستمال کشید، بعد کف دستش و بعد هم کل دستش رو با وسواس پاک کرد.
بعد از کارش فقط دوست داشت دوش بگیره.
باید تا رسیدن به خونه صبر می کرد.
کمربند شلوارش رو که روی صندلی کنار تخت امید بود، برداشت و توی بندینه های شلوارش یکی یکی و با صبر فرو کرد.
از گوشه چشم نگاش افتاد به امید.
ریلکس ترین مشتریش. ل*خ*ت مادرزاد روی شکم افتاده بود روی تخت و قرمزی بدنش نشون می داد که هنوز درد ضربه ها توی بدنش هست.
اما این کارش بود. براش اهمیتی نداشت که مشتری ها درد می کشن یا نه، اصلا هم مهم نبود درش براشون همراه لذته یا نه!
خودشون می خواستن، پس مسلما دوست داشتن.
به شهراد چه!
کمربندش رو کشید و شکمش رو داد تو و سگک کمربند رو…
دانلود رمان برای موبایل و تبلت با فرمت apk
دانلود رمان برای موبایل و کامپیوتر با فرمت PDF
دانلود رمان برای ایفون iod
.توجه: لطفا در صورتی که این رمان دارای محتوای غیر اخلاقی بوده و یا شما صاحب این اثر بوده و از پخش آن رضایت ندارید، لطفا از طریق کامنت همین پست ما رو مطلع کنید. با تشکر
تمام حقوق محتوا و فایل ها و تصاویر برای این سایت محفوظ است . قالب طراحی شده توسط قالب بلاگ بیان