خلاصه :
آنا مفخم تنها دختر خانواده و کارشناس ارشد در رشته ی معماری است.
یک دختر شاد که سعی می کند بر طبق خواسته ی پدر و مادرش زندگی کند و آن ها را راضی نگه دارد.
اما چون گاهی وقت ها طرز فکر و نظرات خانواده با او یکی نیست مجبور می شود بعضی از کارهایش را مخفیانه انجام دهد.
اصلی ترین تلاش او این است که به گفته ی مادرش خانم باشد و چقدر سخت می شود خانم بودن با وجود کودک درون فعال و کمی حواس پرتی…
هر تلاشی که آنا برای خانم بودن می کند باعث می شود که اتفاقات جالبی به وجود آورد…
موضوع رمان هیچکی مثل تو نبود: عاشقانه ، طنز
نویسنده رمان: آرام رضایی
تعداد صفحات رمان :۷۲۱ صفحه
خلاصه :
داستان یک دختر و پسر که در یک بوتیک مشغول به کار می باشند و با یکدیگر همکار هستند.
یک پسر پولدار و مغرور با یک دختر عادی از یک خانواده معمولی ولی دارای زبانی که هیچ شخصی از پس او بر نمی آید…
موضوع رمان: عاشقانه ، کلکلی ، طنز
نویسنده رمان: آرام رضایی
تعداد صفحات رمان: ۵۸۶
خلاصه :
همراز خواهری داشته که بخاطر خیانت شوهرخواهرش و جبروت خانواده شوهر میمیره..حالا سالها از اون زمان گذشته وهمراز در تلاش تا بچه های خواهرش را از جبروت اون خانواده رها کنه ..دراین راه عموی بچه ها مقابلش قرار میگیره..دونفرکه خاطره ی بدی ازهم درگذشته دارن از دو دنیای متفاوت…پسری مغرور وسرد درمقابل دختری لطیف وبی غل وغش…لحظه های حل شدن این تفاوت واختلاف اونقدر شیرین وقابل لمسشدنه که همتون لذت میبرید…پایان خوش
نام رمان : بانوی قصه
نویسنده: beste
تعداد صفحات: 1494
خلاصه :
داستان این رمان درباره ی دختری است که در گذشته برایش اتفاق های ناگوار و ناخوشایندی افتاده است.
او مجبور است برای پر کردن وقت های خالی خود سرکار برود.
برای کار کردن به شرکتی می رود که…
موضوع رمان : عاشقانه ، اجتماعی
نویسنده رمان: زهره کلهر
تعداد صفحات رمان: ۵۲۶ صفحه
خلاصه :
به سر آستین پاره ى کارگرى که دیوارت رو مى چینه و به تو مى گه ارباب نخند… به پسرکى که آدامس مى فروشه و تو هرگز نمى خرى نخند… به پیرمردى که تو پیاده رو به زحمت راه مى ره و شاید چند ثانیه ى کوتاه معطلت کنه نخند… به دبیرى که دست و عینکش گچیه و یقه ى پیراهنش جمع شده نخند… به دستاى پدرت، به جارو کردن مادرت نخند…
به دختر بچه ى کبریت فروشى که حالا کبریت هاش تموم شده نخند… به دخترکى که درد داره نخند… شاید دردش تو کلمه ى درد نگنجه… درکش نمى کنى… قبول… نمى فهمیش… باشه… ولى بهش نخند… شاید… همون ته خنده ى روى لبت یه درد بزرگتر واسش باشه… اونقدر بزرگ که گاهى فکر مى کنه بى حس شده… کاش مى شد بجاى خندیدن بهش پا به پاش… با غم هاش… گریه کنى… شاید گریه خیلى وقتا بهتر از خندیدن باشه!
گریه با دخترى که از جنس ماست… دخترى که بعد از پشت سر گذاشتن اون همه درد حالا به عشق رسیده… عشقى که قراره زندگى شو نجات بده… هونام… همون قدیسه ى نجس!!! مى خواد هویتشو بشناسه… هویتى که ازش دریغ شده…..
نام رمان : محکوم شب پر گناه
نویسنده : کلاله قربانی
تعداد صفحات : 268
خلاصه :
دختری که پدر و مادرش رو نمی شناسه.
اون باید تنهایی با جامعه ای که به اون انگ دختر خراب زدن مبارزه کنه…
اون باید زنده و پاک بمونه!
نام رمان : قدیسه نجس
نویسنده : کلاله قربانی
تعداد صفحات : 307
خلاصه :
لیلی دختری است با بیماری کلیوی که مانی نوه پیرمرد و پیرزنی که او با آنها زندگی می کند عاشقش می شود.
پیمان عشق می بندند و مانی به شیراز برای ادامه تحصیل می رود. نوه دیگر پیرمرد از فرانسه برمی گردد و از لیلی خواستگاری می کند.
در همان حال کلیه خود را هم به او می دهد. لیلی مجبور به پذیرفتن خواسگاری او می شود.و …
نام رمان : اشک لیلی
نویسنده : مریم دالایی
تعداد صفحات: 237
ژانر : عاشقانه
خلاصه :
مردی سی و چند ساله است که تموم زندگیش رو به نفرت از زنها گذرونده و به سخت گیر و وسواسی بودن معروفه! اما حالا طی یک اتفاق، سویل رو پیدا میکنه. سویلی که یک دختر ربوده شده و شکنجه دیده است، اما هنوز امید به زندگی بهتر داره تا بتونه جهنم گذشته رو با بهشت ساخته شده توسط عماد تغییر بده.
نام رمان : سویل
به قلم : صبا_ت
ژانر : رمان عاشقانه | رمان اجتماعی
تعداد صفحات : 771
خلاصه :
گاهی وقتا اون چیزایی رو از دست می دیم که همیشه کنارمون بوده…. و گاهی هم ساده ساده خودمونو درگیر چیزایی می کنیم که اصلا ارزششو ندارن و بود و نبودشون توی زندگی به چشم نمیان . و چه خوب بود که قبل از نابود شدنمون توی گرداب زندگی می فهمیدیم که داریم چیا رو از دست می دیم و چه چیزایی را به جاش به دست می یاریم…
نام رمان : عبور از غبار
نویسنده : نیلا
ژانر : عاشقانه
تعداد صفحات : 2668
قسمتی از رمان بانوی دلبر:
نیازی نبود امشب با مادر به اینجا بیایم… میدونم که جوابتون جز مثبت نیست. اگرم مشکل از نظرتون سن من و دخترتونه
باید بگم که سن اصلا برای من مهم نیست. من از دخترتون خوشم اومده
و چیز دیگه ای اهمیت نداره. بابا اخم کرد اما جلوی خودشو گرفت تا چیزی بار ارباب نکنه…
تمام حقوق محتوا و فایل ها و تصاویر برای این سایت محفوظ است . قالب طراحی شده توسط قالب بلاگ بیان